داشتم با خودم فکر میکردم که چقدر کلمات خوب و بد با حرف"چ" در زبان فارسی داریم.
کلماتی مثل: چلاق، چماق، چپیه، چاه جمکران، چ ت، چاخان، چلوکباب، چأیی، چمدان، چاک، چوبه دار و ...
و چه پیوند هماهنگی میشود بین این کلمات ایجاد کرد.
مثلا: خودش که چلاق است، چماق را به دست نوچهها میدهد. با چپیه بر گردنشان گره میزند. ولی یادش نیست که آن روزها را که از چاه جمکران ۱۰ تومانی جمع میکرد!
از آن دیگری نگو که هم چت است و هم چاخان!
حالا تا میتوانید حکم برانید، چلوکباب و بعد هم چای.
ولی لحظههای آخر شما نزدیک است!
چمدان را ببندید.
که اگر به چاک نزنید، عاقبت کار چوبه دار است!