(اخطار: داستان بر اساس تخیل نویسنده نوشته شده و هر گونه شباهتی در اسامی داستان با افراد واقعی، اتفاقی است)
در قسمت قبل برایتان از خجسته خانوم زن کدخدا، زینت رمال زن ملّا جنّت و پانی یا همون آمنه زن احمد گاو چشم گفتم. اون روز، مثل همیشه خجسته خانوم نشسته بود دم استخر، و پاهایش را تا زانو کرده بود توی آب و هی تکان تکان میداد. دیدم بد جوری در فکر است. رفتم جلو و پرسیدم خجسته بانو چی شده؟ چرا تو فکر هستید؟ گفت نمیدانی دلم برای آقا هلاک است. از روزی که این جماعت زیر دست ریختن در آبادی و هی حقم حقم کردند، آقا هم فتخش عود کرده و هم پروستات حاد گرفتهاند. از تصور آقا که با ورم فتخ، باز باز راه میرود، خندهام گرفت، ولی هزار بار لبم را گزیدم، تا خودم را کنترل کنم. خودم را جمع و جور کردم و گفتم: خانوم خجسته، دورت بگردم چای میخوری؟ هنوز جواب نداده بود که بدو بدو رفتم توی آبدارخانه و تا توانستم خندیدم. هنوز با گذاشتن مدت ها، از تصور آن صحنه خندهام میگیرد. چای رو که برای خانوم بردم، گفتم: چرا از زینت بانو نمیپرسید شاید دوایی، دعایی داشته باشد. گفت: برای هزار چیز دیگه از زینت دعا گرفتهام ولی واسه این یکی رویم نمیشود که. بگم چی، بگم آقا نفخ معده کرده، یا سیاه زخم گرفته؟ نمیشود که. باید اصل درد را بگویم تا دعایش کار ساز باشد. ولی راستش نمیدانم این مرضهای آقا، دعایی داشته باشد؟ گفتم حتما دارد، اگر هم نباشد، زینت خاتون سفارش میدهد که برایتان پیدا کنند. بر گشتم توی آبدارخانه و خجسته بانو را با افکارش تنها گذشتم. واقعاً عجب روزگاری شده، کسی که خودش را جانشین خدا در ده میداند هم مگه باد فتخ میگیرد؟ دعوای رعیت چه ربطی به این ورم دارد؟ ولی باید درد بدی باشد. کربلایی هاشم، که گاوهای شیر دهش در ده معروفند، هم زمانی این درد را گرفت، ولی میگفتند از فشار کار سنگین است. آقا که کار سنگین نمیکند، فقط زور میگوید و بیداد میکند، مگر زور گویی هم فتخ میاورد؟ شاید اینجوری که خجسته بانو گفت، از ناراحتیه شورش مردم آبادی، فشار از بالا به پائین زده و فتخش ورم کرده است؟ چه میدانم والله، مریضی اربابها هم با رعیتها فرق میکند. ادامه دارد.......
توضیح:
پاسخحذف۱.بهتر است ابتدا قسمت اول داستان را بخوانید: http://iranidokht.blogspot.com/2011/03/blog-post_11.html
۲. نظرات شما میتواند به نویسنده دلگرمی دهد، یا دلسردش کند، پس خیلی خوب است اگر نظر دهید.
۳. اگر استقبال شود ادامه داستان به زودی منتشر میشود.