او به من غذا میدهد
او مرا دوست میدارد
او مهربانِ من است
و من میدانم که او هست!
شاید پشت ابرهای دور
شاید پشت کوههای بلند
شاید در پس درختان پر از برگ
شاید در خلاصهٔ یک نگاه
اما او هست
شاید نه زیاد نزدیک
شاید هم، نه زیاد دور
اما او هست
و من او را دوست دارم
و او مرا غذا میدهد
و من او را دوست دارم
و این منتهای یک تفاهم است
و زندگی جاریست
تا این تفاهم باقیست
و ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر