تقدیم به دخترکی که بی طاقتِ عشق بود و به عشق پیوست، تقدیم به نهال.
آنها عشق را نفهمیدند. آنها احساسِ بی بدیل را نفهمیدند. آنها ندانستند که توِ ، بی او معنی ندارد. آنها ندانستند که، عشق فاصله نمیفهمد، حتا اگر فاصله از این خاک تا آن خاک باشد. آنها نمیدانستند که دلت برایش تنگ شده است. آنها شعرهای ترا نخوانده بودند. آنها نمیدانستند شبهای بسیاری را از دوری او گریه کرده بودی. آنها نمیدانستند که عشق چیزِ زیبایی است. آنها ندانستند که عشق انتها ندارد. آنها نمیدانستند که با مرگ، عشق نمیمیرد. آنها ندانستند که بیقرار بودی. آنها نمیدانستند اسمِ تو را و نمیدانستند که دلت تنگ است. آنها نمیدانستند چقدر سیاه هستند. آنها نمیدانستند که چگونه همه چی را سیاه میکنند. آنها نفهمیدند چقدر درد میتواند عمیق باشد. آنها نفهمیدند، قبحِ مرگ زیبا تر از قبح نامردی است. آنها ندانستند توجیه اجباریِ زندگی مثلِ خودِ مرگ است. آنها نمیدانستند که تو هم و او هم حق زندگی دارند. آنها نمیدانستند که تو هم و او هم حقِ عاشقی دارند. آنها سال هاست که نمیدانند، و سال هاست که نمیفهمند.ای کاش تو و او که میدانستید بودید و اینها که نمیدانند دیگر نبودند.