یه عمرِ که تو این مملکت آدمها به راحتیِ آب خوردن میمیرند. بی بهانه یا با بهانه، قیمتِ مرگ خیلی ارزونِ تو سرزمین ما!
امروز درویشِ گنابادی میمیره، دیروز جوون معترض به انتخابات که فقط رایش رو خواست مرد و روزها قبل تر، آدمهای زیادی با خاطرِ عقیده سیاسی متفاوت تیر باران شدند. از سالهای جنگ که نگو که حیف از جوون هایی که پر پر شدند. جوون هایی که هدفشون حفظِ این خاک بود. جوون هایی که با آهنگِ اسبِ سفید آهنگریان از خود بی خود میشدند. جوونهایی که یه عمامه به سر، گردنشون یک کلید مینداخت و میگفت برو به جنگ که این کلیدِ بهشته. چقدر آهنگریان خواند: کربلا کربلا ما داریم میایم. حیف! به کربلا که نرسیدیم و جونهای نازنینی در راهِ رسیدن بهش از دست رفتند. بهأ یک جان چقدره در سرزمین ما؟
ما اهلِ سرزمینی هستیم که اگه سیل نیاد، زلزله نیاد، اعداممون نکنند، تصادف نکنیم و راست راست ماشین بهمون نزنه، اگه از آلودگی هوا نمیریم، حتما سکته خواهیم کرد و خواهیم مرد. عجب سرزمینی است سرزمین ما!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر